کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

تو کیستی

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو کیستی که من از موج هر تبسم تو

بسان قایق سرگشته روی گردابم

من از کجا سر راه تو آمده ام ناگاه

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه

تو دوردست امیدی و پای من خسته است

چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه

چه آرزوی محالی است زیستن با تو

مرا همین بگذارند یک سخن با تو


فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد