کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

چین زلف

ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او

همچو من شو گرد یکی یک حلقه گردان او

منت صدجان بیاور و بر سر ما نه به حکم

وز سر زلفش نشانی آر ما را زان او

گاه از چوگان زلفش حلقه مشکین ربای

گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او

نی خطا گفتم ادب نیست آنچه گفتم جهد کن

تا پریشانی نیاید زلف عنبرسان او

گر مرا دل زنده خواهی کرد جامی جانفزای

نوش کن بر یاد من از چشمه حیوان او

گر تو جان داری چه کن بر کن به دندان پشت دست

چون ببینی جانفزایی لب و دندان او

گو فلانی از میان جانت می گوید سلام

گو به جان تو فرو شد روز اول جان او

جان او در جان تو گم گشت و دل از دست رفت

درد او از حد بشد گر می کنی درمان او

خوش خوشی در چین زلفش پیچ تا مشکین کنی

شرق تا غرب جهان از زلف مشک افشان او

چو رسی آنجا اجازت خواه اول بعد از آن

عرضه کن این قصه پردرد در دیوان او

چشم آنجا بر مگیر از پشت پای و گوش دار

ورنه حالی بر زمین دوزد تو را مژگان او

هر چه گوید یادگیرو یک به یک بر دل نویس

تا چنان کو گفت برسانی به من فرمان او

چند گریی ای فرید از عشق رویش همچو شمع

صبح را مژده رسان از پسته خندان او


عطار نیشابوری

نظرات 1 + ارسال نظر
یوسف یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ http://yousseftanha.blogfacom

ب وب منم ی سری بزن
وبت هم خوشمل بود
منتظرماااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد