کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

شهره عشق

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن؛ منم که دیده نیالودم به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم؛ که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که: چیست راه نجات؟ بخواست جام می و گفت: عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟ به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب؛ که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه؛ کشش نبود از آن سو چه سود کوشیدن؟

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس؛ که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن!

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب؛ که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ! که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن! 

رسم عاشقی

مرا می بینی و هر دم زیادت می شود دردم، تو را می بینم و  میلم زیادت می شود هر دم

به سامانم نمی پرسی نمی دانم  چه سر داری، به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم؟

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی، گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آم دم هم،که بر خاکم روان گردی به گرد دامنت گردم

فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دهی تا کی؟ دمار از من درآوری نمی گویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم، رخت می دیدم و جامی هلالی باز می خوردم

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت، نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم

تو خوش می باش با حافظ برو گو: خصم جان می ده، چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم؟

افتتاحیه

به نام خدا

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت است و بر هر نعمت شکری واجب....

با سلام و خیر مقدم به همه میهمانان عزیز...

برآنیم که در این مجال  با همراهی شما شهرک عشقی بسازیم لذا از همه عزیزانی که مایلند بنده را مفتخر نمایند دعوت می کنم تشریف بیاورند

منتظر شما هستم

یا علی مدد