کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

میهن

میهن، ای میهن!

تنیده یاد تو در تار و پودم

بود لبریز از عشقت وجودم

تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی

فدای نام تو بود و نبودم

به هر مجلس به هر زندان، به هر شادی به هر ماتم

به هر حالت که بودم با تو بودم

اگر مستم اگر هوشیار، اگر خوابم اگر بیدار

به سوی تو بود روی سجودم

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست!

همه دریا از آن ما کن ای دوست!

دلم دریا شد و دادم به دستت

مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای بودیم در خواب

تو با جامی ربودی ماه از آب

چو نوشیدیم از آن جام گوارا

تو نیلوفر شدی، من اشک مهتاب

تن بیشه پر از مهتاب امشب

قلندر کو؟ او در خواب امشب

به هر شاخی دلی سامان گرفته

دل من در طلب بی تاب امشب

به تو مشغول و بود فاتح ارباب نظر

شده کاسد همه بازار نکویان دگر

تو مگر شاه پری رویانی؟

تو مگر ماه نکو رویانی؟

آه از این طره مویت

آه از این جلوه رویت

من ِبیچاره، زدم عمری در ِکعبه کویت

من ِآواره شدم خسته تر از تیر عدویت

آه از آن برق نگاهت

آه از آن چشم سیاهت

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت

دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربناک عشق تو نوشت

که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

باد خزان وزان شد، چهره گل نهان شد

طلایه لشکر خزان از دو طرف عیان شد

چو ابر بهمن به چشم من، چشمه خون روان شد

ناله ها مرغ سحر در غم آشیان زد

آشیان سوخته و مشعل در جهان زد

خدا، خدا! داد، داد! ز دست استاد، داد!

که بسته رخ شاهد محرمان را

فغان و فریاد باد، ز جور صیاد باد

که داده فتوای خزان ما را

سوی بی دلان نظر نداری

وز اسیر خود خبر نداری

وه چه کنم از غم بی قراری؟

خسته شد دگر دیده ز بیداری

بیا مه من رویم از این ورطه جان سپاری

 

از من رمقی به سعی ساقی مانده است

از صحبت خلق بی وفایی مانده است

از باده دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

 

تا به تو افتادم نظر، چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم تو را، نکته به نکته مو به مو

از پی دیدن رخت، همچو صبا فتادم

خانه به خانه،در به در، کوچه به کوچه، کوی به کوی

مهر تو با دل حزین، بافته باغ و بوستان

رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار و پود به پود

می رود از فراق تو، خون دل از دو دیده ام

دجله به دجله، نهر به نهر، چشمه به چشمه، جوی به جوی

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:19 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

چو ایران نباشد تن من مباد....
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی و باهم تبادل لینک داشته باشیم..

عسکر دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:19 ب.ظ http://میهن

خلی خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد