کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

سر عشق

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم/نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم 

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم 

حمایتی ز دهانت به گوش جان من آمد/دگر حکایت مردم نصیحت است به گوشم 

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی/که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم 

من رمیده دل آن به که در صباح نیایم/که گر ز پای درآیم به در برند به دوشم 

بیا به صلح من امروز و در کنار من امشب/که دیده خواب نکرده است از انتظار تو دوشم 

مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم/که از وجود تو موئی به عالمی نفروشم 

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت/که تندرست ملامت کند چو من بخروشم 

مرا بگوی که سعدی! طریق عشق رها کن/سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم ؟ 

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد