ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم/نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
حمایتی ز دهانت به گوش جان من آمد/دگر حکایت مردم نصیحت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی/که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در صباح نیایم/که گر ز پای درآیم به در برند به دوشم
بیا به صلح من امروز و در کنار من امشب/که دیده خواب نکرده است از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم/که از وجود تو موئی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت/که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا بگوی که سعدی! طریق عشق رها کن/سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم ؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم