ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت/ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت
نه از تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید/ نه از پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
(در تفکر عشق مسکین پایمال عشق شد/با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت)
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل/شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود/تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
دیده ام می جست گفتندم نبینی روی دوست/عاقبت معلوم کردم که اندر او سیماب داشت
روزگار عشق خوبان.شهر فائق می نمود/باز دانستم که شهد آلوده زهر ناب داشت
(ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین می نمود/کی گمان بردم که زهر آلوده زهر ناب داشت؟)
سعدی این ره مشکل افتاده است در دریای عشق/ که اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
(سعدی)