کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

دوستان یکدل

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی/که به دوستان یکدل سر دست برفشانی 

دلم از تو چون برنجد که به رحم درنگنجد/که جواب تلخ گوئی تو به این شکر دهانی 

نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو/که به تشنگی بمردم در آب زندگانی 

غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم/تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی 

عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم/عجب است اگر نسوزم چو به آتشم نشانی 

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم/همه بر سر زبانند و تو در میان جانی 

اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد/وگرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی 

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری/عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمائی 

نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم/که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی 

دل عارفان ربودند و قرار پارسایان/همه شاهدان به صورت.تو به صورت و معانی 

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم/خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی 

مده ای رفیق پندم که به کار در نبندم/تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی 

بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون/اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی 

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد/نه به وصل می رسانی نه به قتل می رسانی  

(سعدی)

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ

لطفا املای شعرو درست بنویس اقلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد