کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

دل مجنون

در دل و جان خانه کردی عاقبت؛ هر دو را ویرانه کردی عاقبت

آمدی که آتش در این عالم زنی؛ وانگشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده؛ قصد این ویرانه کردی عاقبت

ای دل مجنون و از مجنون بتر!؛مردی مردانه کردی عاقبت

عشق را بی خویش بردی در حرم؛عقل را دیوانه کردی عاقبت

شمع عالم بود عقل چاره گر؛شمع را پروانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می کردم دلا!؛ یاد آن افسانه کردی عاقبت

یا رسول ا... ستون صبر را؛استن حنانه کردی عاقبت

یک سرم این سو ست یک سر سوی تو

دو سرم چون شانه کردی عاقبت

دانه ای بیچاره بودم زیر خاک

دانه را دردانه کردی عاقبت

دانه ای را باغ و بستان ساختی/خاک را کاشانه کردی عاقبت

کاسه سر از تو پر از تو تهی/ کاسه را پیمانه کردی عاقبت

جان جانداران سرکش را به علم/عاشق جانانه کردی عاقبت

شمس تبریزی که مر هر ذره را

روشن و فرزانه کردی عاقبت

(مولانا)


نظرات 1 + ارسال نظر
مرتضی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:57 ب.ظ http://yechi.blogsky.com/

سلام خیلی اشعار با حالی داشتی
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
اگه دوست داشتی میتونیم تبادل لینک بکنیم
مرسسسسسسسسسسسسسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد