کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

کمان ابرو

مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو 

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو 

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی 

نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو 

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش 

که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟ 

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم 

هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو 

روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاری است 

که بر طرف سمن زارش همی گردد چمان ابرو 

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی 

که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو 

تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم 

که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو 

اگرچه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری 

به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد