کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

یاد باد

روز وصل  دوستداران یادِ. باد یاد باد آن روزگاران یاد باد  

کامم از تلخی غم چون زهر گشت.بانک نوش شاد خواران یاد باد 

گرچه یاران فارغند از یاد من.از من ایشان را هزاران یاد باد 

مبتلا گشتم در این بند و بلا. کوشش آن حق گزاران یاد باد 

گرچه صد رود است از چشمم روان. زنده رود باغ کاران یاد باد 

راز حافظ بعد از این ناگفته ماند.ای دریغا! رازداران یاد باد.

یاران را چه شد؟

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟  

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟ 

آب حیوان تیره گون گشت خضر فرخ پی کجاست؟ 

خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد؟ 

کی نمی گوید که یاری داشت حق دوستی 

حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟ 

لعلی از کان مرون برنیاد سال هاست 

تابش خورشید و سعی باد وباران را چه شد؟ 

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار 

مهربانی کی سرآمد شهر یاران را  چه شد؟ 

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست 

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟ 

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند 

کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد؟ 

زهره سازی خوش نمی سوزد مگر عودش بسوخت 

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟ 

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش 

ازکه می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟