کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

گنبد مینا

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

واندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنه کار برآرم آهی

که آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

مایه خوش دلی آنجاست که دلدار آنجاست

می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم

بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه

تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم

خورده ام تیر فلک باده بده تا سرمست

عقده در بند کمر ترکش جوزا فکنم

جرعه جام بر این تخت روان افشانم

غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد