کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

برادر، دشمنم خونخواره امشب 

هوای خانه ظلمت باره امشب

چراغی بر سر راهم بگیرید

که دیو شهر شب بیداره امشب

شب است و مادران شهر غمناک

هزاران گل شکفت و خفت بر خاک

عزیزم داغدارم، دست واکن

به پا کن بیرق صبح طربناک

به عهد شب نظر بین‌ها وفا کن

برادرهای عاشق را صدا کن

بزن بر سینه شب تیری از نور

گل خورشید را مهمان ما کن

به سیل صبح‌خواهان را بستند

هزاران سینه و سر را شکستند

ولی مردم گرفته دست در دست

ز چنگ دیو مردم‌خوار رستند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد