کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

داروگ

خشک آمد کشتگاه من، بر کنار کشت همسایه

در ردون کومه تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

گرچه می گونید: می گریند بر ساحل نزدیک

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد

سوگواران در میان سوگواران

چون دل یاران که در هجران یاران

قاصد روزان ابری؛ دراروگ! کی رسد باران؟!

قاصد روزان ابری؛ داروگ! کی رسد باران؟!

بر بساطی که بساطی نیست


علی اسفندیاری (نیمایوشیج)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد