کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

بهار دلکش

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد 

از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد 

در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن 

که جنگ و کین با من حزین روا نباشد 

صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت 

نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد 

اگر که با این دل حزین تو عهد بستی عزیز من با رقیب من چار نشستی؟ 

چرا دلم را غزیز من از کینه خستی؟ 

بیا  در برم از وفا یک شبُ ای مه نخشب 

تازه کن عهدی که برشکستی 

 

عارف قزوینی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد