دل به غم سپردم در عبور سالها زخمی از زمانه، خسته از خیالها چون حکایتی مگو رفته ام ز یادها برگ بی درختی ام در مسیر بادها نه صدایی، نه سکوتی، نه درنگی، نه نگاهی نه تو را مانده امیدی، نه مرا مانده پناهی نیش ها و نوش ها چشیده ام بس روا و ناروا شنیده ام هر چه داغ را به دل سپرده ام،هر چه درد را به جان خریدهام، در مسیر بادها هر چه داغ را به دل سپرده ام، هر چه درد را به جان خریده ام، در عبور سالها