کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

تصنیف پنج

ایرانی، به سر کن خوان هستی

برهم زن بساط خودپرستی

که چشم جهانی سوی تو باشد، چه از پا نشستی

در این شب سپیده نادمیده

تیر شب به خونش در کشیده

امید چه داری از امشب که در خون کشیده سپیده

تیغ برکش آذرفشان

نغمه ها را تندری کن

در دل شب رخ برفروز

کار مهر خاوری کن

از درون سیاهی برون تاز

پرچم روشنایی برافراز

تا جهانی از تباهی وارهانی

نیمه شب را تیغ بر دل برنشانی

با خواری در روزگار

ننگ باشد زندگانی

مرگ به تا چنین زنده مانی

ای مبارز، ای مجاهد، ای برادر

دل یکی کن، ره یکی کن، بار دیگر

راه بگشا سوی شهر روشنی ها

روزگار تیرگیها، بر سرآور


امیرهوشنگ ابتهاج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد