کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

آواز دو و چهار

دلی دیرم چو مرغ پاشکسته

چو کشتی برلب دریا نشسته

همه گویند طاهر تار بنواز

صدا چون می دهد تار شکسته

عزیزا کاسه چشمم سرایت

میون هر دو چشمم جای پایت

از او ترسم که غافل پا نهی باز

نشینه خار مژگونم به پایت

به کشت خاطرم جز غم نروید

به باغم جز گل ماتم نروید

به صحرای دل بی حاصل مو

گیاه ناامیدی هم نروید

دلی دیرم خریدار محبت

کز او گرم است بازار محبت

لباسی بافتم بر قامت دل

ز پود محنت و تار محبت

غم عشقت بیابون پرورم کرد

هوای وقت بی بال و پرم کرد

به ما گفتی صبوری کن صبوری

صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

خداوندا به فریاد دلم رس

 کس ِ بی کس تویی، مو مونده بی کس

همه گویند که طاهر کس نداره

خدا یار مویه چه حاجت کس

الهی آتش عشقم به جان زن

شرر زان شعله ام براستخوان زن

چو شمعم برفروز از آتش عشق

بر آن آتش دلم پروانه سان زن


باباطاهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد