کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

آواز دو

اگر تو فارغی از حال دوستان، یارا

فراغت از تو میسر نمی شود ما را

تو را در آینه دیدم جمال طلعت خویش

بیان کند که هچه بوده است نا شکیبا را

بیا که وقت بهار است تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سروبلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی بار سروبالا را

که گفت بر رخ خوبان نظر خطا باشد؟

خطا بود که نبینند روی زیبا را

نگفتمت که به یغما دلت رود سعدی؟!

چون دل به عشق دهی دلبران یغما را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد