ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان، من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم هان، با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم لب بامی سر کوهی
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد چاره درد مرا باید این داد کن
از شما خفته چند چه کسی می آید با من فریاد کند