کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

مطرب دل

با من صمنا، دل یکه کن

گر سر ننهم، آنگه گله کن

مجنون شده ام، از بهر خدا

زان زلف خوشت یک سلسله کن

سی پاره به کف، در چله شدی

سی پاره منم ترک چله کن

مجهول مرو، با غول مرو

زنهار سفر با قافله کن

ای مطرب دل، زان نغمه خوش

ای مغز مرا پر مشعله کن

ای زهره و مه زان شعله دل

دو چشم مرا دو مشعله کن

ای موسی جان چوپان شده ای

بر طور برآ ترک گله کن

نعلین ز دو پا بیرون کن و رو

در دشت طوی پا آبله کن

تکیه گه تو حق شد نه عصا

انداز عصا وان را یله کن

فرعون هوی چون شد حیوان

در گردن او زنگله کن


مولانا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد