کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

ای عاشقان

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پرخون کنید

وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید

آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار

تا بردمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید

آن یوسف چون ماه را از چاه غم بیرون کشید

در کلبه احزان چرا این ناله محزون کنید

از چشم ما آیینه اس در پیش آن مهرو نهید

آن فتنه فتانه را بر خویش مفتون کنید

چندین که از غم در سبو خون دل ما می رود

ای شاهدان بزم کین، پیمانه های پرخون کنید

دیدم به خواب نیمه شب خورشید و مه را لب به لب

تعبیر این خواب عجب ای صبح خیزان چون کنید

دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند

از زلف لیلی حلقه ای بر گردن مجنون کنید

نوری برای دوستان، دودی به چشم دوستان

من دل بر آتش می نهم، این هیمه را افزون کنید

زین تخت و تاج سرنگون، تا کی رود سیلاب خون؟

این تخت را ویران کنید، این تاج را وارون کنید


 امیرهوشنگ ابتهاج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد