کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

چشم یاری

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تا درخت دوستی کی بردهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفتگو آئین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دهم همت بر او بگماشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما ندانستیم و صلح انگاشتیم

نکته ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرو نگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم

 

به تیغم گر زنی دستت نگیرم

ماه من، ای سرو بلندبالا، رویت را به ما بنما

وگر تیرم زنی منت پذیرم

بنازم چشم مستت راف نبینم من شکستت را

چو مستم کرده ای مستور منشین

چو نوشم داده ای زهرم منوشان

حافظ

 

های های، های ها، دل تنگ من

پیش دوست، پیش دوست، شده ننگ من

ره کجاست، ره کجاست، پای لنگ من

قدیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد