کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

منتهای عشق

هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود

تا منتهای عشق کار من از عشق چون شود

دل بر قرار نیست که گویم نصیحتی

کز راه عقل و معرفتش رهنمون شود

یار آن حریف نیست که از در درآیدم

عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

دم دکش از ملامتم ای دوست زینهار

که این درد عاشقی به ملامت فزون شود

فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست

ور کوه محتشم به مثل بیستون شود

دیوار دل به سنگ تعنت خراب گشت

رخت سرای عقل به یغما کنون شود

چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل

ترسم که عشق در سر سعدی جنون شود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد