کلبه عشـــــــــــــــــق
کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

شوق دوست-دلشده

ای پناه بی پناهان

از من دلشده روی مگردان

بر دل سوخته آتش میفشان

ای فروغ شام تارم

می گریزی چرا از کنارم

درخزانم بیا ای بهار

 

عهد و پیمان بستی و شکستی

از کنارم رفتی و گسستی

از چه یارا ای نگارا

مجنونم کرد چشم مستت

این دل پریشان را دادم به دستت

رفتی و دلم بشکستی

با رقیب من بنشستی

در تو دلستانم اثر ندارد دگر فغانم

از غمت روان شد سرشک ماتم ز دیدگانم

آه چه کرده ام که اینچنین مرا به آتش می کشانی

برای من نمانده است جز نیمه جانی

آه چه بی قرارم


محمدجواد ضرابیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد