خانه عناوین مطالب تماس با من

کلبه عشـــــــــــــــــق

کلبه عشـــــــــــــــــق

پیوندها

  • اخبار و مقالات
  • آموزشگاه، دانلودستان، فروشگاه
  • روستای آقچری
  • یا من یا مرگ
  • فصلNO
  • انعکاس آب
  • اینجا زمان مرده است
  • شب آرزوها
  • زیر خط سکوت

دسته‌ها

  • بیداد 4
  • آستان جانان 5
  • سر عشق 5
  • نوا 4
  • دستان 4
  • سرو چمان 4
  • پیام نسیم 5
  • دل مجنون 6
  • آسمان عشق 4
  • دل شدگان 6
  • خلوت گزیده 3
  • یاد ایام 4
  • چشمه نوش 3
  • جان عشاق 2
  • همایون مثنوی 5
  • گنبد مینا 2
  • عشق داند 3
  • راز دل 4
  • انتظار دل 3
  • رسوای دل 6
  • شب وصل 4
  • معمای هستی 4
  • چهره به چهره 2
  • شب.سکوت.کویر 4
  • آرام جان 6
  • آهنگ وفا 6
  • بوی باران 5
  • پیوند مهر 4
  • زمستان است 1
  • بی تو به سر نمی شود 6
  • فریاد 10
  • سازخاموش 6
  • سرود مهر 6
  • غوغای عشق بازان 8
  • به یاد عارف 3
  • جان جان 3
  • گلبانگ۱ 5
  • گلبانگ۲ 4
  • سپیده 3
  • دود عود 4
  • درخیال 3
  • دیلمان 4
  • بهاریه 2
  • ساز قصه گو 4
  • جام تهی 2
  • بهار دلکش 8
  • بت چین 5
  • قاصدک 6
  • خزان 8
  • چاووش 4
  • کنسرت بم 1
  • سایر 9
  • نسیم وصل 7
  • ناشکیبا 6
  • شوق دوست 6
  • نقش خیال 5
  • با ستاره ها 8
  • خورشید آرزو 7
  • قیژک کولی 5
  • رباعیات خام 2

ابر برجسب

شمع می رادیو آواز موسیقی سنتی شجریان گیتی عقل دل خرد شراب آتش عشق عشرت عراقی

برگه‌ها

  • [ بدون عنوان ]

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • رادیو شجریان
  • صلای عشق
  • دکلمه دو
  • دکلمه و تصنیف یک
  • زاهی عشق
  • قیژک کولی-کمند زلف
  • قیژک کولی(سه)
  • بوی عشق
  • قیژک کولی- عاشقانه
  • خورشید آرزو-مرغ سحر
  • خورشید آرزو-وطن
  • خورشید آرزو-دلشده
  • اسرار عشق
  • عشق پاک
  • چین زلف
  • خورشید آرزو (دو)
  • افسونگر
  • دشت بی حاصل
  • با ستاره ها
  • تو کیستی

نویسندگان

  • hc 296

بایگانی

  • اسفند 1399 1
  • آذر 1393 3
  • اسفند 1391 159
  • بهمن 1390 3
  • دی 1390 1
  • اسفند 1389 1
  • تیر 1389 25
  • خرداد 1389 5
  • خرداد 1388 1
  • اردیبهشت 1388 8
  • فروردین 1388 13
  • اسفند 1387 62
  • خرداد 1387 11
  • اردیبهشت 1387 3

تقویم

اسفند 1399
ش ی د س چ پ ج
1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30

جستجو


آمار : 463560 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • غوغای عشق بازان چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:17
    ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم ز سر برآمد زین آتش نهانی شیراز در نبسته ست از کاروان ولیکن ما را نمی گشایند از قید مهربانی اشتر که اختیارش در دست خود نباشد می بایدش کشیدن باری به ناتوانی خون هزار وامق خوردی به دلفریبی دست از هزار عذرا بردی به دلستانی صورت نگار چینی بی خویشتن بماند گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی...
  • عشق حقیقی چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:16
    چشم رضا و مرحمت بر همه باز می کنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز می کنی ای که نیازموده ای صورت حال بی دلان عشق حقیقی است اگر حمل مَجاز می کنی ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو در نظر سبکتکین عیب ایاز می کنی پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم قبله اهل دل منم، سهو نماز می کنی دی به امید گفتمش داعی دولت توام گفت دعا به...
  • دل شکن چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:15
    من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی؟ یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟ دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا نگویند که رقیبان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو همایی و من خسته بیچاره گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی بنده وارت به سلام آیم و خدمت...
  • تصنیف هشت چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:13
    بنشین به یادم شبی ، تر کن از این می لبی، که یاد یاران خوش است یاد آور این خسته را، که این مرغ پربسته را، یاد بهاران خوش است مرغی که زد ناله ها در قفس هر نفس عمر زده است خون دل، نقش گلی بر قفس-یاد باد داد ای دل داد، عارف با داغ دل زاد ای بلبلان چون در این چمن وقت گل رسد زین پاییز یاد آرید چون بردمد آن بهار خوش در کنار...
  • آواز هفت چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:12
    باز بانگی از نیستان می رسد غم به داد غمر پرستان می رسد بشنوید این شرح هجران بشنوید با نی نالنده هم دستان شوید بی شما این نای نالان بی نوست این نواها از نفسهای شماست آن نفس که آتش برانگیزد ز آب آن نفس که آتش از او آمد به تاب آن نفس که آیینه را روشن کند آن نفس که این خاک را گلشن کند آن نفس کز شوق شورانگیز وی بردمد از...
  • چشم انتظار چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:11
    نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید به یاد زلف نگونساز شاهدان چمن ببین در آینه جوبیار، گریه بید بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست ز چشم ساقی غمگین...
  • تصنیف هشت چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:10
    نامدگان و رفتگان، از دو کرانه زمان سوی تو می دوند، ها! ای تو همیشه در میان پیش تو جامه در نهم، نعره زند که بر درم آمدمت که بنگرم، گرینه نمی دهد امان ای گل بوستان سرا، از پس پرده درآ بوی تو می کشد مرا، وقت سحر ببوستان آه که می زند برون، از سرو سینه موج خون من چه کنم که از درون، دست تو می کشد کمان پیش وجودت از عدم، زنده...
  • آواز هفت چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:09
    عزم دارم که امشب مست مست پای کوبان کوزه دردی به دست سر به بازار قلندر برنهم حسب یک ساعت ببازم هر چه هست تا کی از تزویر باشم رهنمای؟ تا کی از پندار باشم خودپرست؟ پرده پندار می باید درید توبه تزویر می باید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بود آخر پای بست؟ ساقیا درده شرابی دلگشای هین که دل برخواست، می در سر نشست...
  • آواز چهار چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:08
    ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چو پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی، دل وجان از تو بی خبر ای عق پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو به نام و نشان است خلق را...
  • سایه معشوق چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:07
    پیش از اینت بیش این غمخواری عشاق بود مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود پیش از آن ک ه این سقف سبز و طاق مینا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما...
  • تصنیف شش چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:06
    ای مه من ای بت چین ای صنم لاله رخ و زهره جبین ای صنم تا به تو دادم دل و دین ای صنم برهمه کس گشته یقین ای صنم من ز تو دوری نتوانم دیگر وز تو صبوری نتوانم دیگر هر که تو را دیده ز خود دل برید رفته ز خود تا که رخت را بدید تیر غمت چون به دل من رسید همچو بگفتم که همه کس شنید من ز تو دوری نتوانم دیگر وز تو صبوری نتوانم دیگر...
  • تصنیف سه چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:05
    ز من نگارم خبر ندارد به حال زارم نظر ندارد خبر ندارم من از دل خود دل من از من خبر ندارد کجا رود دل که دلبرش نیست کجا پرد مرغ که پر ندارد امان از این عشق، فغان از این عشق که غیر خون جگر ندارد همه سیاهی،همه تباهی مگر شب ما، سحر ندارد؟ بهار مضطر مثال دیگر که آه و زاری اثر ندارد جز انتظار و جز استقامت وطن علاج دگر ندارد ز...
  • آواز دو چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:04
    اگر تو فارغی از حال دوستان، یارا فراغت از تو میسر نمی شود ما را تو را در آینه دیدم جمال طلعت خویش بیان کند که هچه بوده است نا شکیبا را بیا که وقت بهار است تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را به جای سروبلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نکنی بار سروبالا را که گفت بر رخ خوبان نظر خطا باشد؟ خطا بود که نبینند روی...
  • عشق تو چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:03
    عشق تو آتش جانا زد بر دل من بر باد غم داد آخر آب و گل من روی تو چون دیده دل بهتر ز لیلی شد بند زنجیر دام، مجنونْ دل من وصل تو مشکل مشکل، جان دادن آسان یا رب کن آسان آسان این مشکل من علی اکبر شیدا Normal 0 false false false
  • آواز هفت چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:01
    سحرگه رهروی در سرزمینی همی گفت این مغما با قرینی که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که درشیشه برآرد اربعینی خدا زان خرقه بیزار است صدبار که صد بت باشدش در آستینی مروت گرچه نامی بی نشان است نیازی عرضه کن بر نازنینی ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی نمی بینم نشاط عیش در کس نه درمان دلی نه درد دینی درونها تیره...
  • دولت عشق چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 00:01
    مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی به سیب بوستان و شهد و شیرم قدح پر کن که من از دولت عشق جوا بخت جهانم گرچه پیرم قراری کرده ام با می فروشان که روز غم بجز ساغر نگیرم چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم...
  • آواز دو و چهار سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:59
    دلی دیرم چو مرغ پاشکسته چو کشتی برلب دریا نشسته همه گویند طاهر تار بنواز صدا چون می دهد تار شکسته عزیزا کاسه چشمم سرایت میون هر دو چشمم جای پایت از او ترسم که غافل پا نهی باز نشینه خار مژگونم به پایت به کشت خاطرم جز غم نروید به باغم جز گل ماتم نروید به صحرای دل بی حاصل مو گیاه ناامیدی هم نروید دلی دیرم خریدار محبت کز...
  • مبتلا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:58
    نسیمی کز بن آن کاکل آیو مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو چو شو گیرم خیالش را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو بلا بی دل، خدایا، دل بلا بی گنه چشمم چرا دل مبتلا بی اگر چشمم نکردی دیده بونی چه دونستی دلم خوبان کجا بی دو چشمونت پیاله ی پر ز می بی دو زلفونت خراج ملک ری بی همی وعده کری امروز و فردا نزونم مو که فردای تو کی بی...
  • تصنیف هشت سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:55
    ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید بنگر کز این غم پر خون خورشیدی خجسته رسید اگر چه دلها پر خون است شکوه شادی افزون است سپیده ما گلگون است که دست دشمن در خون است ای ایران غمت مرساد جاویدان شکوه تو باد راه ما، راه حق، راه بهروزی است اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون...
  • تصنیف پنج سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:53
    ایرانی، به سر کن خوان هستی برهم زن بساط خودپرستی که چشم جهانی سوی تو باشد، چه از پا نشستی در این شب سپیده نادمیده تیر شب به خونش در کشیده امید چه داری از امشب که در خون کشیده سپیده تیغ برکش آذرفشان نغمه ها را تندری کن در دل شب رخ برفروز کار مهر خاوری کن از درون سیاهی برون تاز پرچم روشنایی برافراز تا جهانی از تباهی...
  • بشارت سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:52
    زمانه قرعه نو می زند به نام شما خوشا شما که جهان می رود به کام شما در این هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است که بوی او به دل ماست در مشام شما تنور سینه سوزان ما به یاد آرید کز آتش دل ما پخته گشت خام شما فروغ گوهری از گنج خانه شب ما است چراغ صبح که بر می دمد ز بام شما زمان به دست شما می دهد زمام مراد از آنانکه هست به...
  • تصنیف شش سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:51
    ای یوسف خوشنام ما، خوش می روی بر بام ما ای درشکسته جام ما، ای بردریده دام ما ای نور ما، ای صور ما، ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما، تا می شود انگور ما ای دلبر و منصوب ما، ای قبله و معبود ما آتش زدی بر عود ما، نظاره کن بر دود ما ای یار ما عیار ما، دام خَمّار ما پا وامکش از کار ما، بستان گرو دستار ما در گل بمانده...
  • آواز پنج سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:47
    در عشق تو عقل سرنگون گشت جان نیز خلاصه جنون گشت خود حال دلم چگونه گویم کان کار بجان رسیده چون گشت برخوان که درت به زاری زار از بس که به خون بگشت خون گشت درمان چه طلب کنم که عشقت ما را سوی درد رهنمون گشت خون دل ماست یا دل ماست خونی که ز دیده ها برون گشت تا قوت عشق تو بدیدم سرگشتگی ام بسی فزون گشت تا دور شدم من از در تو...
  • آواز چهار سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:46
    آتش عشق تو در جان خوشتر است جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است هر که خورد از جام عشقت قطره ای تا قیامت مست و حیران خوشتر است تا تو پیدا آمدی پنهان شده زانکه با معشوق پنهان خوشتر است درد عشق تو که جان می سوزدم گر همه زهر است از جان خوشتر است درد بر من ریزو درمانم مکن زانکه درد تو ز درمان خوشتر است می نسازی تا نمی سوزی مرا...
  • دریای عشق سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 23:44
    عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق؟ باز نیابی به عقل سر معمای عشق عقل تو چون قطره ای است مانده ز دریا جدا چند کند قطره ای فهم ز دریای عشق خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق گر ز خود و هر دو کون، پاک تبرا شوی راست بود آنزمان از تو تولای عشق ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم خام بود از تو خام، پختن...
  • آواز هفت سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 19:55
    برخیز تا یک سو نهیم ای دلق ازرق فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را می با جوانان خوردنم باری تمنا می کنم تا کودکان در پی افتند این پیر دردآشام را از مایه بیچارگی قمطیر مردم می شود ماخولیای مهتری سگ می کند بلعام را زین تنگای خلوتم...
  • تصنیف پنج سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 00:44
    سر آن ندارد امشب که برآرد آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی به چه دیر ماندی ای صبح که جان ما برآمد بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم؟ که به روی دوست ماند که برافکند نقابی سرم از خدای خواهد که با پایش اندرافتد که در...
  • مقدمه سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 00:39
    خبرت خراب تر کرد جراجت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمغان آری که به دوستان فرستی؟ چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی تو جفای خود بکردی و نه من نمی توانم که جفا کنم، ولیکن نه تو لایق جفایی چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان تو هر آن...
  • درد شوق سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 00:27
    دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این باری توان کرد شب تنهائیم در قصد جان بود خیالش لطف های بی کران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سرگران کرد صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد که را گویم که با این درد جانسو طبیبم قصد جان ناتوان کرد بدان سان سوخت چو شمعم که بر من...
  • آواز هفت سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 00:19
    ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو دانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خواهی چنان به نظره اول ز شخص می ببری دل که باز می نتواند گرفت نظره ثانی تو پرده پیش گرفتی و ز...
  • 296
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • صفحه 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 10